الکی (Alaki)
از آمدنم هیچ معلوم نشد
یک نمای الکی، یک نمای الکی
این جان نزارم هیچ پالوده نشد
یک فضای الکی، یک فضای الکی
از سطح خرافه این زبانم نگذشت
یک صدای الکی، یک صدای الکی
گل یافته شد به دست من پوچ نشد
یک هوای الکی، یک هوای الکی
از آمدن و رفتن ما سودی کو
یک هبوط الکی، یک سقوط الکی
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم، مامور که گرفت ما را بابا خیط نشد
به خدای الکی، یک به خدای الکی
خر از سر شهنه، یک نمد ساخت ولی
یک کُلای الکی، یک کُلای الکی
سرتاسر صحنه آش نذری بود
نیّتای الکی، نیّتای الکی
یک هفته به من مرخّصی می دی؟
لذّتای الکی، لذّتای الکی
با اون گُلای پائولوروسی حال کردم
یک گُلای الکی، یک گُلای الکی
دست پخت عشقم قورمه سبزی بود
سبزیای الکی، سبزیای الکی
وای دهه ی چهل خیلی باحال نو و او او او ووو
وستالژیای الکی، تالژیای الکی
ایام قدیم مردونگی بود
هیبتای الکی، هیکلای الکی
وقتی بچه بودیم نون خونگی بود
مزّه های الکی، مزّه های الکی
مردا حالا دیگه سیبیلشو دارند
سیبیلای الکی، سیبیلای الکی
تا حالا جمعِ روشن فکرا رفتی؟
شنفکرای الکی، چهره های الکی
تا حالا تفریق روشن فکرا رفتی؟
تیکه های الکی، تیکه های الکی
تا حالا ضرب روشنفکرا، تقسیم روشنفکرا رفتی؟
ماس مالیای الکی، ماس مالیای الکی
تا حالا با رئیس وستینگهاوس شام خوردی؟
لحظه های الکی، لحظه های الکی
تا حالا از کسی دل بردی؟ اوهوم اوهوم اوهوم، اوهوم اوهوم اوهوم
سرفه های الکی، سرفه های الکی
اونا با ما دشمنن، ما خوبیم اونا انن، این غربیای الکی، این شرقیای الکی
توهمای الکی، توهمای الکی
تا حالا زنی که پل ریکور بخونه دیدی؟
دانشای الکی، دانشای الکی
تا حالا با زنی که پل ریکور خون باشه... هوم...؟
هوی و های الکی، هوی و های الکی
یک هوای الکی (هوا هوا هوا) یک فضای الکی (فضا فضا فضا)
یک هوای الکی (هوا هوا هوا) یک فضای الکی (فضا فضا فضا)
از شهر برو بیرون فضات عوض شه
جاده های الکی
کوه ها، دشت ها، تپه های الکی، تپه های الکی، خلقتای الکی
قدم زدن در زیر بارون، رو ماسه ها دراز کشیدن
قدم زدن در زیر بارون رو ماسه ها دراز کشیدن
اینا همه با اون صفا داشت، دنیای عشق ما چه ها داشت
یک وفای الکی، یک صفای الکی
یک وفای الکی، یک صفای الکی
من هرچی می گم واسه خودته دختر
ادعای الکی، ادعای الکی
این چه جور ، این چه جور جفایی ه که دیگه جفا نمی کنی؟
زر زرای الکی، زر زرای الکی
تو نسبت به دیگران موفق تری
نسبتای الکی، نسبتای الکی
باید سعی کنی از قافله عقب نمونی
سبقتای الکی، سبقتای الکی
باید سعی کنی همه چی رو ول کنی بدویی بندازی بدویی تا انتها
بدویی تا انتها
انتها
انتهای الکی
نه نه، انتها، انتها، انتهای همه چی، انتهای همین سِتلیس، انتهای امشب، انتهای همین کنسرت
انتها!
انتهای الکی، انتهای الکی، انتهای الکی، انتهای الکی، انتهای الکی، انتهای الکی
انتها، انتها، انتها، انتها...
از آمدنم هیچ معلوم نشد
این جان نزارم هیچ پالوده نشد
از سطح خرافه این زبانم نگذشت
گل یافته شد به دستِ من پوچ نشد
از آمدن و رفتن ما سودی کو؟
دردا و ندامتا که تا چشم زدیم
خر از سر شهنه، یک نمد ساخت ولی
سرتاسر صحنه آش نذری بود
یک هفته به من مرخّصی می دی؟
با اون گُلای پائولوروسی حال کردم
دست پخت عشقم قورمه سبزی بود
وای دهه ی چهل خیلی باحال نوستالژیا
ایام قدیم مردونگی بود
وقتی بچه بودیم نون خونگی بود
مردا حالا دیگه سیبیلشو دارند
تا حالا جمعِ روشن فکرا رفتی؟
تا حالا تفریق روشن فکرا رفتی؟
تا حالا ضرب روشنفکرا، تقسیم روشنفکرا...؟
تا حالا با رئیس وستینگهاوس شام خوردی؟
تا حالا از کسی دل بردی؟
اونا با ما دشمنن، ما خوبیم اونا اَنن، این غربیا، این شرقیا، توهما...
تا حالا زنی که پل ریکور بخونه دیدی؟
تا حالا با زنی که پل ریکور خون باشه خوابیدی؟
از شهر برو بیرون فضات عوض شه
من هرچی می گم واسه خودته دختر
این چه جور جفایی ه که دیگه جفا نمی کنی؟
تو نسبت به دیگران موفق تری
باید سعی کنی از قافله عقب نمونی
باید سعی کنی همه چی رو ول کنی بندازی بدویی، بدویی...
بدویی تا انتها
تا انتها